سفارش تبلیغ
صبا ویژن











وبلاگ شخصی محمد ظهراوی


  1. من صارع الحقّ صرعه / (هر که با حق در افتاد بر افتاد)
  2. المعیدی تسمع به خیر من أن تراه / (آواز دهل شنیدن از دور خوش است)
  3. المحنه إذا شاعت سهلت / (مرگ به انبوه، جشن باشد)
  4. لکلّ فرعون موسی / (دست بالای دست بسیار است)
  5. لکلّ مقام مقال / (هر سخنی جایی و هر نکته مکانی دارد)
  6. ماحکّ جلدی مثل ظفری / (کسی نخارد پشت من جز ناخن انگشت من)
  7. ماهکذا تورد یا سعد الإبل / (اینراهش نیست)(این ره که تو می‌روی به ترکستان است)
  8. الکلام یجرّ الکلام / (حرف حرف می‌آورد)
  9. کلم اللسان أنکی من کلم السنان / (زخم زبان از زخم شمشیر بدتر است)
  10. کالمستجیر من الرّمضاء بالنّار / (از چاله به چاه افتادن) (از بیم مار در دهان اژدها رفتن)
  11. کلّ رأس به صداع / (هر سری دردی دارد)
  12. کلّ شاه تناط برجلیها / (هر کس را در قبر خود می‌گذارند)
  13. لا تؤخر عمل الیوم إلی غدٍ / (کار امروز را به فردا میفکن)
  14. لا یؤخذ المرء بذنب أخیه / (گناه دیگری را بر تو نخواهند نوشت)
  15. لکلّ جدید لذّه / (نو که آمد به بازار کهنه شود دل آزار)
  16. لکلّ صارم نبوه / (انسان جایزالخطا است)
  17. لا یلدغ المرء من جحر مرّتین / (آدم یک بار پایش در چاله می‌رود)
  18. علی نفسها جنت براقش / (خودم کردم که لعنت بر خودم باد)
  19. عند الشدائد تعرف الإخوان / (دوست آن باشد که گیرد دست دوست در پریشان حالی و درماندگی)
  20. غاب القطّ إلعب یا فار / (حال میدان برایت خالی شده هر چه می‌خواهی بکن)
  21. فعل المرء یدلّ علی أصله / (از کوزه همان برود تراود که در اوست)
  22. فوق کلّ ذی علم علیم / (دست بالای دست بسیار است)
  23. کالشمس فی رابعه النهار / (مثل روز روشن)
  24. کلام اللیل یمحوه النهار / (کنایه بر کسی که به قول خود عمل نمی‌کند)
  25. قاب قوسین أو أدنی / (کنایه از بسیار نزدیک بودن)
  26. الصبر مفتاح الفرج / (گر صبر کنی زغوره حلوا سازی)
  27. الطیور علی أشکالها تقع / (کبوتر با کبوتر باز با باز کند همجنس با همجنس پرواز)
  28. عاد بخفّی حنین ـ عاد صفر الیدین / (دست خالی بازگشت ـ دست از پا درازتر برگشت)
  29. عصفور فی الید خیر من عشره علی الشجره / (سرکه نقد به زحلوای نسیه)
  30. ربّ سکوت أبلغ من کلام / (چه بسا سکوتی که از سخن گفتن شیواتر است)
  31. السکوت أخو الرّضا / (سکوت علامت رضاست)
  32. سبق السیف العذل / (دیگر کار از کار گذشت)
  33. زاد الطّین بلّه / (خواست ابرویش را درست کند زد چشمش را کور کرد)
  34. رحم الله إمری‌ء عمل عملاً صالحاً فأتقنه / (کار نیکو کردن از پر کردن است)
  35. حبه حبه تصبح قبه / (قطره قطره جمع گردد وانگهی دریا شود)
  36. الحسود لا یسود / (حسود هرگز نیاسود)
  37. الحقّ مرّ / (حرف حق تلخ است)
  38. خیر الأمور أوسطها / (اندازه نگهدار که اندازه نکوست)
  39. خیر البرّ عاجله / (در کار خیر حاجت هیچ استخاره نیست)
  40. خیر الناس من ینفع الناس / (بهترین مردم کسی است که به مردم نفعی برساند)
  41. خیر الکلام ما قلّ و دلّ / (کم گوی و گزیده گوی چون درّ تا جهان زاندک شود پر)
  42. خالف تعرف / (مخالفت کن و مشهور شو)
  43. أین الثری و أین الثریّا / (این کجا و آن کجا) (تفاوت از زمین تا آسمان است)
  44. بات یشوی القراح / (آه ندارد که با ناله سودا کند)
  45. بلغ السّکین العظم / (کارد به استخوان رسید) (کاسة صبرش لبریز شد)
  46. بیضه الیوم خیر من دجاجه الغد / (سرکه نقد به زحلوای نسیه است)

ادامه دارد...


نوشته شده در چهارشنبه 94/12/12ساعت 7:23 عصر توسط محمد ظهراوی نظرات ( ) |


 Design By : Pichak